- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هر چند پهـلـویت شکـسـته، نـاتـوانـی دستم به دامـانت، دعـا کن تا بـمـانی بـد جــور آزردند قـلبـت را عــزیـزم شرمـنـده ام خیری ندیـدی از جـوانی با چـشم هایت درد دل کن بـا نــگاهم چـــون نا نداری تا بـفـرمایی زبـانی این روزها اصلاً به جای بغض؛ بانو انـگـار مانـده در گـلـویـم استخـوانی زینب چه معصومانه می پرسد که مادر کی باز من را روی زانـومی نشانی با کــودکــانت التــماسی از تو داریـم روی زمـین با ما بـمان ای آسـمـانی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر به نـونـهـالی من رحـم کن مـرو جـان حسین جـان حسن رحم کن مرو ماخود به خود به آتشِ غـم مبتلا شدیم بر اهلِ خانه شعله مزن رحم کن مرو یک شهر بر علیه علی نقشه می کشند با اینهمه بلا و مَحَـن رحــم کـن مرو بـابــای ما غـریب شود بـعـدِ رفـتـنـت نالان شده زمین و زَمَن رحم کن مرو امشب مدینه را تهی از نور خود مکن سوگند بر شکـسته بـدن رحم کن مرو ای بهـتـریـن بـنـدۀ حـق؛ مـادرِ حسین بر کُـشـتۀ بــدون کـفـن رحم کن مرو دنـیــا بـه تـو اگـر چه وفـایی نـداشـته ای با وفـا بـه گـریۀ من رحم کن مرو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
این پـیـام درد آور چــون شـنـفـت با دلی با حسـرت و بی تاب گفت: ای بـه تـــو دلـگـرم، آه ســرد من همزبان و همـدل و همـــدرد مــن هستی من جــان من جــــانـان من این قـدر بـازی مکـن بـا جـان مـن ای چراغ مــن مگو از خـامـــشی ورنه پیش ازخود علی را می کُشی روبهان در مـکـر خود بـا شیر نر تیغ هـاشـان آختـــه، مــن بی سپر ای مسیحــای عــلی اعـــجاز کـن مشـکـلِ مـشکــل گـشا را بـاز کـن ای کتاب عشق مـن، بستـه مشـــو همچـو مَردم از عـلی خـسته مشو رفـتـنت، خــانــه خـرابــم می کـند مـانـدنت چـون شـمـع آبـم می کـند ای عـلـــی را ســـرو بـــاغ آرزو هرچــــه میگویی، حلالم کن مگو ای به دردم، چـشم بیمارت طبیب ماندۀ مضطر بخوان «امن یجیب» باز زهـرا چشم خود را بـاز کـرد راز دیگـر بـا عــلــی آغــاز کـرد کی پسرعَـمّ هرچه گویم گوش کن آتـشــم را از درون خــامـوش کن یـا عـلی امـروز گـردیده چو شـام عـمــر زهـرای تو می گـردد تـمام من که بستم چشم از من دل بشوی شب تـنـم را زیر پیـراهن بـشـوی شب مرا تـشـیـیع کـن تا آن دو تن یک قـدم نـایـــنـد بـر تـشـیـیـع من گـر بـــه تـشـیـیـع مـن آیـد قــاتـلـم داغ محسن تازه گــــردد در دلـــم در دل شب دور از چشــم هـــمـه کن نهان در خـاک جــسم فـاطـمـه تا نـشـان مـانـد به جا از غـربــتـم بـی نـشــان بـایـد بـمـانــد تُـربــتــم چونبه دست خویش با رنج و تعـب پـیکـرم را دفـن کردی نـیـمه شب در کـنـار قــبــر پـنـهــانـــم بـمـان تـا صدایت بـشـنـوم قـرآن بخـوان گرچه رفت از دست؛ یار ویاورت فـاطـمـه تـنهـاتـرین هـمـسـنگـرت غـم مـخـور داری یـگـانه یـاوری تــربـیت کــردم برایــت دخـتـری او تــو را مــردانه یـاری می کنــد مـثـل زهـرا خانـه داری می کــنـد شب که خاموشی و جانت برلب است چاه غـم های تو قـلـب زینـب است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو کـه می تــوانی بمانی بمــان عـزیزم تو خیلی جـوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گـیر من، آسـمانی، بمان اگـر می شـود می تـوانی بـمان تو نیـلـوفـرانه ترین یـاس شهـر وجـود تو کانون احساس شهر دعا گوی هر قدر نشناس شهـر نکش دست ازدست دستاس شهر نـباشی، چه آبی چه نـانی بمان چه شد با علی همسفـر ماندنت چه شد ماجـرای سپر ماندنت چه شد پای حرف پـدر ماندنت پس ازغصۀ پشت در ماندنت نــدارد عـلـی هـمـزبـانی بــمان بـرای عـلی بی تـو بـد می شود بدون تو غــم بی عـدد می شود نـرو که غـرورم لـگـد می شود و این سقف، سنگ لحد می شود تو بـایـد غـمـم را بـدانی بـمـان چـرا اشـک را آبـرو می کـنـی چرا چادرت را رفـو می کنی چرا استـخـوان در گلو می کنی چـرا مـرگ را آرزو می کـنی تو روحی به این زندگـانی بمان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بـازهم ای دخـترِ پيـغـمبرِ اكــرم بـمان مَرهَمِ دردِ علي، اي دردِ بي مَرهَم بمان زندگيِّ رو به راهی داشتم چـشمم زدنـد كوريِّ چشمِ همه با شانه هايِ خـم بمان دستهايِ تو شكستَش هم پناهِ مرتضاست تكيه گاهِ محكمِ من پيشِ من محكم بمان این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان آب ها از آسـيــاب افــتــاد خوبت ميكنم يارِ هجده ساله، هجده سالِ ديگر هم بمان رفته رفته كارِ من دارد به خواهش ميكشد التماست می كـنم پيـشم بمان پيـشم بمان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با دخترش
آئـیـنــه دار اُمِّ ابــیــهــا صـبـور بــاش زینب در این دو روزۀ دنیا صبور باش دنـیا اسیـر درد و غـم بی مـلالی است در این سکوت سرد تماشا صبور باش بابا که نیست هرچه دلت خواست گریه کن امــا کــنـار غــربت بــابـا صبور باش این روزهای غــرق محـن با بـرادرت یا صحبتی ز کوچه مکن یا صبور باش حرفی نزن ز پهـلـوی زخـمی مـادرت در این غروب عاطفه تنها صبور باش کار من از طبیب و مـداوا گذشته است انگـار رفـتـنـی شده زهـرا صبور باش گــاهــی دلت بهانهی مــادر که می کند بر سر بگیــر چادر من را صبور باش امـروز تــازه اول راهـسـت دخـــتــرم فردا که پَر کشیدم از اینجا صبور باش یک روز می روی به بـیـابــان کربـلا بر تل بـیـقراری و غـمـها صبور باش خورشید خون گرفتۀ من پیش چشم تو بر روی نـیـزه می رود اما صبور باش این آخرین وصیت مادر به زینب است تا جان به پای مکتب مولا صبور باش از کربلا به بعد علم روی دوش توست روح حماسه! زینب کبری! صبور باش
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بــانــو ســه مــاه منتظر این دقـیقــه ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام زهــرا مرا چه قـدر بــدهکار می کنی داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم، امتحـان شدم با هر صدای سرفۀ تو نـیمـه جان شدم با دیــدنت، نگــاه مرا سیل غـم گرفت بـا اولیــن تـبـسـم تو، گـریــه ام گرفت زحمت نکش! هنوز سرت درد میکند باید کـمک کنــم، کـمـرت درد می کند آیینه ی پُــر از تَــرکم ، احتـیـاط کـن فـکـری به حـال و روز بدِ کائنات کن تا کهـنه زخـم بازوی تان تیـر می کشد دستــاس خــانه، آه نفس گـیـر می کشد با اینکه اهل ِ صحبت بی پـرده نیـستم راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم جارو نکش! که فاطمه جان درد می کشم دارم شـبـیـه پـهـلـوی تان درد می کشم گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت فصل بـهـارآمد و این سوز هم گذشت آشـفـتـه خـانـۀ جـگـرم را چه می کنی خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی زهرا به جای نان، غم ما را درست کن حـلـوای خـتـم شـیرخدا را درست کن مبهوت و مات ماندم از این مِهرمادری دست شکـسـته جانب دستاس می بری جانِ عـلی بگو که تو با این همه تبت شانـه زدی چگـونه به گیسوی زینبت از دست تــو، به آه شکــایت بـیـاورم نـگـذاشـتـی طـبـیـب بـرایـت بـیــاورم شُـستی تن حسین وحسن با کدام دست؟ آماده کــرده ای تو کـفـن با کـدام دست حرف ازکفن شد وجگرت سوخت فاطمه از تـشنـگی لبِ پـسرت سوخت فاطمه حرف ازکفن شد وکفنت ناله زد حسین خـونـابــه هـای پیرهنت ناله زد حسین با رفتنت! عطربهشت ست که می بری رویِ مرا زمین نزن این روز آخری دراین سه ماه، آب شـدم، امتحان شدم با هرصدای سرفۀ تو نصفه جان شدم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
یک گل نصیبم از دو لب غنچه فام کن یـا پـاســخ ســلام بـگـو یـا سـلام کن ای آفـتـاب خـانه حـیـدر مکن غـروب این سایه را تو بر سر من مستدام کن پیوسته نبض من به دو پلک توبسته است بـر من امـیـد من نگـهی را تمـام کن تا آیــدم صدای خــدای عـلـی به گوش یک بـار با صدای گـرفـته صدام کن از سرو قدشکسته نخواهد کسی خـرام ای قــامـتـت قـیـامت من، کم قیام کن درهای خُـلـد بـر رخ من بــاز می کنی از مـهـر همره دو لبت یک کلام کن این کعبه بازویش حجـرالاسودعلیست زینب بــیــا و با حـجــرم استـلام کن
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
این قدر بین رفتن و مـانـدن نمان، بمان پیـرم مکن ز بارغمت ای جوان، بمان خورشید من به جانب مغرب روان مشو قــدری دگر به خـاطر این آسمان بمان مهمان نُـه بـهـار عـلـی پا مکـش ز باغ نــیــلــوفــر امــانــتــیِ بــاغـبـان بـمان ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است ای پــرشکسته پر مکش از آشیان بمان دیگر محل به عرض سلامم نمی دهنــد ای هــم نشین این دل بی همـزبان بمان روی مـرا اگـر به زمـین می زنی بـزن اما بـیــا بـخــاطــر این کــودکـان بمان در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ایـنـقـدر بین رفـتن و مـانـدن نمان بمان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
گل، بر من و جوانی من گریه میکند بلـبل به خـسته جانی من گـریه میکند ازبس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهـمان به میـزبانی من گـریه میکند از پا فـتـاده پا و ز کار اوفـتـاده دست بـازو به نــاتـوانـی من گـریـه میکند گــلهـای من هنــوز شکـوفا نگشتهاند شـبـنـم به بـاغـبـانی من گـریه میکند در هـر قـدم نشـیـنم و خیـزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه میکند گردون، که خود کمان شده با چشم ابرها بـر قـامـت کـمـانـی من گـریه میکند این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه بر چهــره خــزانی من گــریه میکند فــردا مــدیــنـه نـشـنـود آوای گـریهام بر مــرگ نـاگـهـانی من گریه میکند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای آفتاب روشنم ای همسـرم مـرو اینگونه از مقـابل چـشــم تـرم مـرو با تو تمام زندگیم بـوی سیب داشت ای مـیـوه بـهشتـی پـیـغـمـبـرم مـرو جان مـرا بگـیر خـدا حـافـظی مكن از روبـروی دیـدۀ نـا بــاورم مــرو تا قـول ماندن ازتو نگیرم نمی روم ای سـایـه بـلـنـد سـرم از سـرم مرو لطف شب عروسی دختر به مادراست پس لااقل به خاطر این دخترم مرو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتش شده نگـاه به دور و برت کنی فکری برای این همه خاکسـترت کنی عـذر مـرا بـبــخــش، دوایـی نـداشتم تــا مـرهـم کـبـودی چـشـم تـرت کنـی امشب خودم برای تو نان می پزم ولی با شـرط اینکه نـذر تب پـیکـرت کنی مجبـور نـیستی، که بـرای دل عــلـی یک گوشه ای نشسته و چادر سرت کنی من قبله و تو در شرف روبه قبله ای پس واجب است روی به این همسرت کنی زحمت مکش خودم به حسین آب میدهم تو بهتر است، فکری برای پرت کنی من، زینب، حسن،همه ناراحت توایم وقـتش شده نـگـاه به دورو بـرت کنی
: امتیاز
|